خوش آمدید
لطفا تا بارگزاری کامل سایت کمی صبر کنید
 

نویسندگان

پیوند های روزانه

امکانات
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 42172
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1


با من تماس بگیر ای خدا...
ارسال شده در چهار شنبه 31 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

هر روز

شیطان لعنتی

خطهای ذهن مرا

اشغال میکند

هی با شماره های غلط زنگ میزند

آنوقت من اشتباه میکنم

واو با اشتباهات دلم حال میکند

دیروز یک فرشته به من میگفت:

تو گوشی دل خود را بد گذاشتی

آنوقت که خدا به تو زنگ میزند

آخر چرا جواب ندادی

چرا بر نداشتی؟!

یادش به خیر

آن روزها

مکالمه با خورشید

دفترچه های ذهن کوچک مرا

سرشار خاطره ها میکرد

امروز پاره است

آن سیم ها

که دلم را

تا آسمان مخابره میکرد

با من تماس بگیر خدایا؟

حتی هزاربار

وقتی که نیستم

لطفا پیام خود را

روی پیغام گیر دلم بذار...

 

 


شعر
ارسال شده در چهار شنبه 31 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,
عشق نمي پرسه اهل کجايي ، فقط ميگه تو قلب من زندگي مي کني . عشق نمي پرسه چرا دور هستي فقط ميگه هميشه با من هستي . عشق نمي پرسه که دوستم داري فقط ميگه : دوستت دارم
 
درشهرعشق قدم ميزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خيلي تعجب کردم تاچشم کارمي کردقبربودپيش خودم گفتم يعني اين قدرقلب شکسته وجودداره؟يکدفعه متوجه قلبي شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهاي روي قبرراکنارزدم که براش دعاکنم واي چي ميديدم باورم نميشه اون قلبه همون کسيه که چندساله پيش دله منو شکسته بود
 
 
 
 سرکلاس دو خط سياه موازي روي تخته کشيد!! خط اولي به دومي گفت ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم ..!! دومي قلبش تپيد و لرزان گفت : بهترين زندگي!!! در همان زمان معلم بلند فرياد زد : " دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند" و بچه ها هم تکرار کردند: ....دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند مگر آنکه يکي از آن دو براي رسيدن به ديگري خود را بشکند !!
 
 
 
 
عشق تنها براي يک بار مي ايد و براي تمام عمرش مي ايد عشق همان بود که به تو ورزيدم حقيقتا همان يک بار حقيقتا همان يک بار و از بس بدان اويختم تا هميشه همه ي زندگي ام با ان بيش خواهد رفت بس تا هميشه عا شقت مي مانم
 
 
 
 
اگه روزي شاد بودي، بلند نخند كه غم بيدار نشه و اگه يه روز غمگين بودي، آرام گريه كن تا شادي نااميد نشه اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم هیچ گاه برای امدنت باران را بهانه نمی کردی رنگین کمان من
 
 
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شايد ديگه هيچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شايد هيچ وقت ،هيچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد  
 

روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...

 


عشق بی سرانجام:
ارسال شده در شنبه 27 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

عشق بی سرانجام

وقتی مردم گریه کن که غمهای دلت سبک شه

گریه کن شاید که گریه مرحم درد تو باشه

جونمو به لب رسوندی قصه جدایی خوندی

روی قولهای قشنگت قول آرزو نشوندی

عشق من پاک ومطهر عشق تو جامی پر از زهر

زهر تو دادی به خوردم دیدی دق کردم و مردم

دستاتو بدار تو دستم که دیگه رفتنی هستم

تو قبول نکن شکستم تکیه کن به قلبم خستم

تو دلم غمی نشسته تو چشام اشک حلقه بسته

گریه کردن دیگه بسه ببین دلم چه بی کسه

هنوز عاشقم با اينکه عشق برام يه کابوسه . . . هنوز عاشقم با وجود اينکه عشق برام يه شکنجه است . . . عاشق موندم چون با خودم قسم خورده ام که عاشق بمونم . . . با اينکه عشق يه بازيه من اين بازي رو دوست دارم . . . چون هم بازيه من تا اخرش مي مونه و منو دوست داره . . . با اينکه عشق زود گذره ولي من گذر اين لحظه ها رو دوست دارم چون مي دونم زندگي و عمر زود تر از عشق به پايان مي رسه. . . صادق باش اي عشق جاودان . . . لايق باش . . . لايق اين دل پر از درد من باش مي دونم که تو لايقي . . . مي دونم که صداقت دل تو اونقدر هست که دل پر از فروغ منو شرمنده پاکي کنه . . . بمون با من . . . بمون چون دوستت دارم بيشتر از اوني که فکر کني . . . يا تو قصه ها بخوني . . . بايد به حرف اونايي که مي گن عشق براشون بي معناست بي توجه بود . . . عشق تو اين دور و زمونه نيست ولي من بهش اعتقاد دارم بزار فکر کنن ديوونه ام

عشق یعنی این

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند. آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند

.
زن جوان: یواش تر برو, من می ترسم.
مرد جوان: نه, اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم, من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب, اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم, حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری. آخه نمیتونم راحت برونم. اذیتم میکنه...
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد, یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت.
...
مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند

گاهی دلت میخواد فقط مدادو تو دستت بگیری و بنویسی!از خودت و خودش...از دلتنگیاتو دلخوشیات،از اومدنش و تاثیرش تو زندگیت،از حسی که وقته با اون بودن داری،از عشقت بهش،از گذشتتو،از آینده ای که با وجود اون

روشن حس میکنیش...از کجا و کی اومدنش زیاد مهم نیست!!!این بودنشه که بهت انگیزه داده...انگیزه برای موندن ، برای دوست داشتن، برای دوباره عاشق شدن...خیلی وقت بود که حس شاد بودنو گم کرده بودی،خب خیلی چیزا باعث میشه که آدم تو یه دوره از زمان قرار می گیره که واسه همه چی دیره...حتی زندگی...یه زمونی یکی میاد تو زندگیت که میشه همه دنیات،فکر میکنی اگه نباشه هیچی نیستی ،اصلا بودنو موندنت بی خودیه،زمان میگذره و شاید خیلیا بیان تو زندگیتو برن!اما یکی میاد که وقتی نیست ناخوداگاه یادش می افتی،بعد یه مدت حتی دلتم براش تنگ میشه،دیگه هیچ اثری ازون عشق قدیمی نیست!باورت نمیشه که جاشو یکی تونسته پر کنه...این حس خوبیه اما!!!یهو یادت می افته که،یاده اینو هم باید با کلی تفاوت،درست مثل قبلی تو یه گوشه از قلبت چال کنی...آخه تو دیگه اون آدم چند سال پیش نیستی،اینبار تو باید پس بکشی...تازه میفهمی که یه حسه بدتر از اون زمانی که عشقت رفته بودم هست،حسی که هیچ راهی واسه خلاص شدن ازش نداری،اندفعه تو باید قبل اینکه طرفت به این حس برسه بزاری بری...

بعضی وقتا عشق یعنی همین...

همین كافیست

كه خیال‌هایمان به هم نزدیك است...دور باش اما نزدیک...من از نزدیک بودن های دور می ترسم.....!!!
برای دلخوشی‌ام

هنوز باور نکرده

جه بی ریاآمدم به قلب عاشق تو

باورم شدحرف های به ظاهرصادق تو

چه پرغرورمی روی ازاین دل شکسته

انگارعهدی نبستی با این عاشق خسته

جنگل چشمات هواش چه سرده

هرنگاه توحدیث درده رفتنت دیگه شده مسلم

امادل هنوزباورنکرده نکنه رنجیدی ازمن بگوتقصیرم چیه

یاکه دل به دیگری دادی بگواون کیه

نکنه ازحقیقت تو می خوای فرارکنی

بری ویک باردیگه منوبی قرارکنی

جنگل چشمات هواش چه سرده

هرنگاه توحدیث درده رفتنت دیگه شده مسلم

امادل هنوزباورنکرده

به اون شقایقی که مست عشقه ازتوجداشدن شکست عشقه

ازتوجداشدن شکست عشقه

من باوفابودم بامن جفاکردی تنهاخداداند

بادل چهاکردی شرمنده ام ازدل ازعشق بی حاصل

جنگل چشمات هواش چه سرده

هرنگاه توحدیث درده رفتنت دیگه شده مسلم

اما دل هنوز باور نکرده....!!!

 

نمی دونم چمه امشب یه حال مبهمی دارم

یه عالم حرف ناگفته به احساست بدهکارم

ولی می ترسم از گفتن ازینکه دست من روشه

ببین دستای خالیمو یه دنیا بی کسی توشه

!

می ترسم وقتی فهمیدی ازم دوری کنی،ردشی

به این احساس چند روزه یه جورایی مرددشی

یکی اینجاس که میخوادت بدون حد و اندازه

ببین داره غرورش رو به این چند جمله میبازه

میخواد مال خودش باشی!نه تو رویا،نه پنهونی

دیگه خسته شده ازین نگاه غیرقانونی

!!!

ازین سردرگمی خستس،ازین دوری بدش میاد

اون از سمت نگاه تو یه حس مشترک میخواد

تموم خستگی هاتو تو دستای خودش در کن

ببین!چیز زیادی نیست فقط حرفاشو باور کن

 

حرف دلم....عشقم بخون وگوش کن بازم مثل همیشه حرف دلمو با ترانه بهت گفتم ولی این بار تو بی جوابی....

با چشات می خندی اما تو دلت یه چیز دیگس بم میگی عزیزمو حیف تو دلت عزیز دیگس پنهونش نکن می فهمم می دونم که اشتباه نیست هر چی باشه اونو می خوای عزیزم اینکه گناه نیست اگه می تونه غریبه تو رو خوشبخت کنه یارم دستتو خودم با شادی توی دست اون می زارم می گذرم از دل تنها این تو خاطرت بمونه واسه یارت کم نذاری بی تو یارت نمی تونه بش نگو حتی که دستات یه روزی پناه من بود صورت ماه و قشنگت یه زمونی ماه من بود منکه عاشقم می فهمم سخته اینا رو شنیدن سخته تو چشمای یار عشق یه غریبه دیدن منکه عاشقم می فهمم چقده سخته نباشی مرگه واسش که ببینه با غربیه آشنا شی با چشات می خندی اما تو دلت یه چیز دیگس بم میگی عزیزمو حیف تو دلت عزیز دیگس پنهونش نکن می فهمم می دونم که اشتباه نیست هر چی باشه اونو می خوای عزیزم اینکه گناه نیست اگه می تونه غریبه تو رو خوشبخت کنه یارم دستتو خودم با شادی توی دست اون می زارم برو خوش باش نازنینم من خوشم به دلخوشی هات بگذر از شکستن من دستشو بگیر تو دستات

فقط بهم نگو بی انصاف...(حتما بخون... یعنی اگه دوست داشتی بخون...اگه از عاشقی و احساسات سر در می یاری بخون)

چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره .

رنگ چشاش آبی بود .


رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . داغ داغ

وقتی موهای طلاییشو شونه می کرد دوست داشتم دستامو زیر موهاش

بگیرم

مبادا که یه تار مو از سرش کم بشه .


دوستش داشتم .


لباش همیشه سرخ بود .

مثل گل سرخ حیاط . مثل یه غنچه


وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد اونقدرمعصوم و دوست

داشتنی می شد که اشک توی چشمام جمع میشد.

دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم .


دیوونم کرده بود .

اونم دیوونه بود .

مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد .


دوست داشت من به لباش روژ لب بمالم .

می دونست وقتی نگام می کنه دستام می لرزه .

اونوقت دور لباش هم قرمز می شد .


بعد می خندید . می خندید و


منم اشک تو چشام جمع میشد .

صدای خنده اش آهنگ خاصی داشت .

قدش یه کم از من کوتاه تر بود .


وقتی می خواست بوسش کنم ٫


چشماشو میبست ٫


سرشو بالا می گرفت ٫

لباشو غنچه می کرد ٫


دستاشو پشت سرش می گرفت و منتظر می موند .


من نگاش می کردم .


اونقدر نگاش می کردم تا چشاشو باز می کرد .

تا می خواست لباشو باز کنه و حرفی بزنه ٫

لبامو می ذاشتم روی لبش .


داغ بود .


وقتی می گم داغ بود یعنی خیلی داغ بود .


می سوختم .

همه تنم می سوخت .


دوست داشت لباشو گاز بگیرم .

من دلم نمیومد .


اون لبامو گاز می گرفت .


چشاش مثل یه چشمه زلال بود ٫صاف و ساده

وقتی در گوشش آروم زمزمه می کردم : دوستت دارم ٫

نخودی می خندید و گوشمو لیس می زد .

شبا سرشو می ذاشت رو سینمو صدای قلبمو گوش می داد .

من هم موهاشو نوازش میکردم .


عطر موهاش هیچوقت از یادم نمیره .


شبای زمستون آغوشش از هر جایی گرم تر بود .

دوست داشت وقتی بغلش می کردم فشارش بدم ٫

لباشو می ذاشت روی بازوم و می مکید٫


جاش که قرمز می شد می گفت :


هر وقت دلت برام تنگ شد٫ اینجا رو بوس کن .

منم روزی صد بار بازومو بوس می کردم .

تا یک هفته جاش می موند .


معاشقه من و اون همیشه طولانی بود .


تموم زندگیمون معاشقه بود .


نقطه نقطه بدنش برام تازه گی داشت .


همیشه بعد از اینکه کلی برام میرقصید و خسته می شد ٫


میومد و روی پام میشست .


سینه هاش آروم بالا و پایین می رفت .


دستمو می گرفت و می ذاشت روی قلبش ٫

می گفت : میدونی قلبم چی می گه ؟


می گفتم : نه

می گفت : میگه لاو لاو ٫ لاو لاو


بعد می خندید . می خندید ….منم اشک تو چشام جمع می شد .

اندامش اونقدر متناسب بود که هر دختری حسرتشو بخوره .

وقتی لخت جلوم وامیستاد ٫ صدای قلبمو می شنیدم .

با شیطنت نگام می کرد .


پستی و بلندی های بدنش بی نظیر بود .


مثل مجسمه مرمر ونوس .


تا نزدیکش می شدم از دستم فرار می کرد .

مثل بچه ها .


قایم می شد ٫ جیغ می زد ٫ می پرید ٫ می خندید

وقتی می گرفتمش گازم می گرفت .


بعد یهو آروم می شد .


به چشام نگاه می کرد .

اصلا حالی به حالیم می کرد .

دیوونه دیوونه


چشاشو می بست و لباشو میاورد جلو .


لباش همیشه شیرین بود .

مثل عسل

بیشتر شبا تا صبح بیدار بودم .


نمی خواستم این فرصت ها رو از دست بدم .


می خواستم فقط نگاش کنم .


هیچ چیزبرام مهم نبود .
فقط اون


من می دونستم (( بهار )) سرطان داره .


خودش نمی دونست .


نمی خواستم شادیشو ازش بگیرم .

تا اینکه بلاخره بعد از یکسال سرطان علایم خودشو نشون داد .

بهار پژمرد .


هیچکس حال منو نمی فهمید .

دو هفته کنارش بودم و اشک می ریختم .

یه روز صبح از خواب بیدار شد ٫


دستموگرفت ٫


آروم برد روی قلبش ٫


گفت : می دونی قلبم چی می گه؟

بعد چشاشو بست.


تنش سرد بود .

دستمو روی سینه اش فشار دادم .

هیچ تپشی نبود .


داد زدم : خدا


بهارمرده بود .


من هیچی نفهمیدم .


ولو شدم رو زمین

.
هیچی نفهمیدم .

هیچکس نمی فهمه من چی میگم .


هنوز صدای خنده هاش تو گوشم می پیچه ٫


هنوزم اشک توی چشام جمع می شه

I LAVE YOU

عشق من دلم گرفته چرا رفتی نمی دونم

اگه دیگه بر نگردی به امید کی بمونم

لحظه ای نگات می ارزه به همه چشما تو دنیا

تو رو داشتن آرزومه حتی تو خواب و تو رویا

وقتی تو سیاهی شب عشق من تو خوابه تازه

یه کسی یه جای دنیا با تو رویاشو می سازه

عشق من دلم گرفته چرا رفتی نمی دونم

اگه دیگه بر نگردی به امید کی بمونم

لحظه ای نگات می ارزه به همه چشما تو دنیا

تو رو داشتن آرزومه حتی تو خواب و تو رویا

وقتی تو سیاهی شب عشق من تو خوابه تازه

یه کسی یه جای دنیا با تو رویاشو می سازه

تقریبا دوروز هر لحظه اش منتظرت بودم

که برام مثل دوسال گذشت...

بلاخره اومدی .بی هیچ حرف اضافه وبه سختی جوابمو دادی و... دوباره رفتی...! منم رفتم که فقط مزاحمت نباشم... بعد میگی برو هر جور عشقته؟!!! تو میدونی عشقم چطوری بود؟! خیلی بی انصافی




 


 

...

حماقت یعنی من!

که اینقدر می روم تا تو دل تنگ شوی... خبری از دل تنگی تو نمی شود...! بر می گردم چون دل تنگت می شوم....


این داستانی واقعی ست که ممکنه برا هر کدام از شما دوستای گلم اتفاق بیفته:
ارسال شده در شنبه 27 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

 

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشوعوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه

 

:سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.

دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.

یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….

پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند 

 

 


جدایی
ارسال شده در چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

 

 

قصه تلخ جدايي نشود باور من
شايد اين است كه هر صبح بخواهم ز نسيم
تا بريم خبر آرد ز تو اي خوبترين پاكي ناب

 

تحمل ِ هر دویمان را ندارد،
.
.
.

اوّل کداممان
باید از پل جدايي بگذرد؟

 

 

 

 درهجوم لحظه هاي پوچ جدايي سكوت تنها ياد گار لحظه هاي با تو بودن است وقتي ثانيه ها رفتن را تلنگر ميزنند بودنت به كوچه فراموشي كوچ ميكند

 

در سکوت دادگاه سرنوشت ، عشق بر ما حکم سنگینی نوشت. گفته شد دلداده ها از هم جدا، وای بر این حکم و این قانون زشت.....

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنکه بین من و تو شام جدایی آورد ، می کنم نفرینش ، یا الهی ، بکنش چون من زار ، پیش معشوقش خار ، هر دو چشمانش تار ، تا بداند چه به من می گذرد ، از غم دوری آن چشم عزیز

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پنهان شدي و در كلماتم رها شدي

با من رفيق بودي و از من جدا شدي

روياي فاتحانه ي يك قلب نااميد

پايان عاشقانه ي يك ماجرا شدي

تو بگو وقتی خواب بودم چه کسی مداد رنگیشُ برداشت و فاصله ها رو پٌررنگ کرد ؟؟

 

 

 

 

 نگاهم کرد پنداشتم دوستم دارد. نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم. نگاهم کرد دل به او بستم. نگاهم کرد اما بعدها فهمیدم فقط نگاه میکرد

 

 

 

 

 

از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت

آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد

حتی حق آنکه دیگر دوستمان  نداشته باشد

نمی توان از او رنجشی به دل گرفت

بلکه باید تنها از خود رنجید

که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ...

 

و این خود دردی کشنده است ...

 

 

 

 

زندگی به من آموخت كه چگونه گریه كنم اما گریه به من نیاموخت كه چگونه زندگی كنم.....تو نیز به من آموختی چگونه دوست بدارم اما به من نیاموختی كه چگونه تو رو فراموش كنم

 

 

 

 

اگر روزی تهدیدت كردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی تركت كردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

 

 

 

 

خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من ... الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ... تلافی من .... میرم تا به اون برسی ... سره راهت نباشم ... راستی ... قد من دوست داره ...؟

 

 

 

 

خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم : فراموش ؛ یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه

 

 

 

 

 

یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری که همیشه به یادتم و یادت هیچ وقت از یادم نمیره . . .  این یادت نره . . .

 

 

 

 

یک نصیحت: مواظب خودت باش! یک خواهش: اصلاً عوض نشو! یک آرزو: فراموشم نکن! یک دروغ: تورو دوست ‏ندارم!!، یک حقیقت: دلم برات تنگ شده

 

 

 

 

 

زمان ! به من آموخت که : دست دادن معنی رفاقت نیست ... بوسیدن قول ماندن نیست ... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست ...

 


 

 

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!

 

 

 

 

 چقدر دوست داشتم یك نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس كه هیچ كس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم! با تویی كه از كنارم گذشتی و حتی یك بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است

 

 

 

 

یکی محبت میکنه و یکی ناز میکنه ! اونی که ناز میکنه همیشه محبت می بینه اما اونی که محبت میکنه همیشه تنهای تنهاست

 

 

 

 

بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم

                                                                باشد که نباشیم و بدانند که بودیم

 


 

دل كه رنجید از كسی خرسند كردن مشكل است

شیشه بشكسته را پیوند كردن مشكل است

 

 

 

 

 

 

دلم می خواست بهانه‌ای باشی برای فراموش كردن همه چیز...

اما حالا دلم می‌خواهد بهانه‌ای باشد برای فراموش كردن" تو" !...

 

 

 

 

ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت
جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت
چون رمیدن های آهو ناز کردن های او
چشم و دستان مرا حالی به حالی کرد و رفت

 

 

 

 

یاران به خدا که بی وفایی مکنید

با عاشق دلخسته جدایی مکنید

یا آن که وفا می کنید تا آخر

یا آنکه از اول آشنایی نکنید

 

 

 

 

 

  اگه احساسمو كشتی اگه از یاد منو بردی

اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سر سپردی

بدوون اینو كه دل من شده جادو به طلسمت

یكی هست این ور دنیا كه تو یادش مونده اسمت  

 


 

 ای که بر لبهای ما طرح تبسم می شوی

                         دعوت ما بوده ای  ,  مهمان  مردم  می شوی   

 

 

 

                   

نفرین به عشق به عاشقی .نفرین به بخت و سرنوشت . به اون نگاه که عشقتو . تو سرنوشت من نوشت . نفرین به من نفرین به تو . نفرین به عشق من و تو . به ساده بودن منو . به اون دل سیاه تو..........

 

 

 

 

در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی
کاش یارب نیافتد به کسی کار کسی

 

 

 

 

 

گه یک شب دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون

که تموم فکر من پیش تو بود

مثه تو تو  زندگیم هيشکی نبود...............

 

 

 

 

 

در كنج دلم عشق كسی خانه ندارد
كس جای در این منزل ویرانه ندارد
دل را به كف هر كه دهم باز پس آرد
كس تاب نگهداری دیوانه ندارد

 

 

 

 

هی فلانی
زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که زندگی را
جز برای او وجز با او نمی خواهی !

 

 

 

 

من یه فنجون چای داغ و به تو ترجیح میدم چون اون فقط زبونم میسوزونه و تو دلمو

 

 

 

 

 

وفای شمع را نازم كه بعد از سوختن 

به صد خاكستری در دامن پروانه میریزد

نه چون انسان كه بعد از رفتن  همدم  

گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد

 

 

 

 

 

به اولین شخصی که گفتم دوست دارم تو بودی ولی انقدر دل شکستن برات راحت که دل ما رو هم شکستی مشکلی نداره انقدر دل ما شکسته که دیگه ضد ضربه شده

 

 

 

 

 

 

زهی نوش لب لعلت حیات جاودان من

به دندان می گزی لب را چه می خواهی ز جان من

 

 

 

 

شاهزده کوچلو چی می خوای

روی زمین جای تو نیست

اینجا امیدی به سحر برای فردای تو نیست

آفتاب غروبی نداریم

روزهای خوبی نداریم

واسه سفر به ناکجا یه اسب چوبی نداریم

شاهزده کوچلو اون بالا

به غم و آب و نون نبود

خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود

یه وقت مثه ماها نشی

خسته ،کلافه ،نیمه جون

تو حسرت یه تیکه ابر

دیدن یه رنگین کمون

اینجا دیگه نشونه ای از گل سرخ و لاله نیست

کنار ماه دودیمون نشونه هاله نیست

شاهزده کوچلو اون بالا

به غم و آب و نون نبود

خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود

تو شبا جای ستاره سکه شماری می کنیم

با گل های پلاستیکی عصرو بهاری می کنیم

کی گفته اینجا بمونی؟

پاشو برو به آسمون

همون جا پیش گل سرخ

تو خونه خودت بمون

شاهزده کوچلو چی می خوای

روی زمین جای تو نیست

اینجا امیدی به سحر برای فردای تو نیست

آفتاب غروبی نداریم

روزهای خوبی نداریم

واسه سفر به ناکجا یه اسب چوبی نداریم

شاهزده کوچلو اون بالا

به غم و آب و نون نبود

خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود

 

 

 

 

سكوتم را به باران هدیه كردم

تمام زندگی را گریه كردم

نبودی در فراق شانه هایت

به هر خاكی رسیدم گریه كردم

 

 

 

 

خوشحالی که دلمو شکستی؟؟؟

بدان ای نازنین آنچه شکستی تصویر زیبای خودت بود که در دلم ساخته بودی

 

 

 

 

ما نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه ولی می تونیم بهش یاد بدیم که اگه شکست لبه تیزش دست اونی که  شکسته تش رو  نبره

 

 

 

 

درسته که یه روزی فراموش می کنی و یه روز دیگه فراموش می شی ولی اینو بدون

فراموش شدگان هرگز فراموش کنندگان را فراموش نمی کنند

 

 

 

 

 

چه سخته آدم دوباره به دیواری تکیه بده که 1بار آوارش روش ریخته

 

 

 

 

برو برو منم بیزارم از تو

                                      خیالم هس كه دست وردارم از تو

خیالت هس كه مو یاری ندارم

                                       گلِِِی دارم كه بویِش بهتـر از تـو

 

 

 

 

 

غریبی رفتم و از تو گذشتم

                                          دو چشم سیل میبارید بستم

دلی كه صبح و شو یاد تو می كرد

                                          خدا صبری به دلدادم نشست

 


 

دیگه بهت نمیگم برو به جهنم.  آخه  مگه جهنمیا چه گناهی کردن که باید عوضی مثل تو رو تحمل کنن

 

 

 

 

 

کاشکی عشق دیروز هنوز میون ما بود

واسه من توی قلبت هنوز یه ذره جا بود

 

 

 

 

 

تا عمر دارم این دل شكسته  رو تحمل میكنم و با خودم همه جا می برم  تا شاید یه بند زن پیدا بشه بتونه مثل قبل درستش كنه تا شاید دوباره عاشق بشه

 

 

 

 

دل ما که شکست  کسی صدایش نشنید اری دل مرد بی صدا می شکند

 

حالا که بشکن بشکه

امیدوارم یکی هم ماله تورو بشکنه

 

 

 

 

با از دست دادن همه چیز ، همه چیز می شوی!

تو همه چیز منی

 

 

 

 

 

هر وقت دل کسی رو شکستی 1 میخ بزن تو دیوار  هر وقت که دلشو به دست اوردی اون میخ رو از دیوار در بیار ولی جای اون میخ همیشه رو دیوار میمونه

 

 

 

 

 

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات
باشد، قبول...لااقل این نکته را بدان:

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
در می تپید،
            دلم بود...
                نا مهربان..

 


 

ما که رفتیم حالا تو میمونی و عشق جدید    

 میدونم چند روز دیگه میشنوم جدا شدید

 

 

 

 

 

به نامردی نامردان قسم خوردم

که نامردی کنم در حق نامردان

 

 

 

 

 

الهی یکی پبدابشه رو دلت پا بزاره 

هرچی که با من میکنی  یه روز به روزت بیاره

 

 

 

 

 

دل كه رنجید از كسی خرسند كردن مشكل است

شیشه بشكسته را پیوند كردن مشكل است

 

 

 

 

دل من تـنها بـود ،

دل من هرزه نـبـود ...

دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا

به کجا ؟!

معـلـوم است ، به در خانه تو !

دل من عادت داشـت ،

که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری

که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...

دل من ساکن دیوار و دری ،

که تو هر روز از آن می گـذری .

دل من ساکن دستان تو بود

دل من گوشه یک باغـچه بـود

که تو هر روز به آن می نگری

راستی ، دل من را دیـدی ...؟!!

 

 

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

 

 

زندگی اجبار است ... مرگ انتظار است ... عشق یك بار است ... جدایی دشوار است ... ولی یاد تو تكرار است ... !

 

 

 

 

 

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد

 

 

 

 

روز اول خیلی اتفاقی دیدمت...
روز دوم الکی الکی چشمهام به چشمت افتاد
...
هفته بعد دزدکی بهت نگاه کردم
...
ماه بعد شانسی به دلم نشستی

و
حالا سالهاست یواشکی دوست دارم

 



 











































 

انكه جان داد مرا عشقت بود انچه لرزاند مرا هجرت بود تا كه گفتی جانازنده شدم وان بت بتكده ام جسمت بود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 اس ام اس جدایی اس ام اس عاشقانه اس ام اس تنهایی ، اس ام اس دل شکسته ، اس ام اس غمگین ، sms-jok.ir


آنان که عشق من را به بهانه ی عشق دیگر گم کردند !
باشد که این بهانه سایه نفرینی باشد بر خط به خط کتاب زندگیتان.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 اس ام اس جدایی اس ام اس عاشقانه اس ام اس تنهایی ، اس ام اس دل شکسته ، اس ام اس غمگین ، sms-jok.ir

رفتی و تا همیشه خمارم گذاشتی پا روی عشق و دارو ندارم گذاشتی نه باورم نمیشه این قصه را که تو یه عمرسر کارم گذاشتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 اس ام اس جدایی اس ام اس عاشقانه اس ام اس تنهایی ، اس ام اس دل شکسته ، اس ام اس غمگین ، sms-jok.ir

از تو آینه ساخته بودم
به چه سادگی شکستی
توی کارت مونده بودم
اما ثابت کردی پستی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 همون لحظه اول که تو قلبم پا گذاشتی

قلبمو ازم گرفتی و یه جایی جا گذاشتی


رفتی و حتی نگفتی یه کلام خدا نگهدار

حتی یه بوس کوچولو روی گونه هام نذاشتي

دلم مي خوست بهانه اي باشي براي فراموش كردن همه چيز...
اما حالا دلم مي خواهد بهانه اي باشد براي فراموش كردن تو ...



 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

نازنین وقتی که بودی شبا هم تو رو میدیدم
دیگه از روزی که رفتی حتی خوابتم ندیدم
تو که بی وفا نبودی٬لااقل بیا تو خوابم
مگه تو خبر نداری شب و روز برات بیتابم؟



 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اين ديگه بار آخره دارم باهات حرف ميزنم
خداحافظ نا مهربون ميخوام ازت دل بكنم
سخته ولي من ميتونم سخته ولي من ميتونم
اين جمله رو اينقد ميگم تا كه فرموشت كنم
ا

اگر مي دانستي دل ترک خورده ي من با ياد چشمان باراني ات شکسته تر مي شود هيچ گاه به من پشت نمي کردي

 

اگر مي دانستي دل ترک خورده ي من با ياد چشمان باراني ات شکسته تر مي شود هيچ گاه به من پشت نمي کردي

غربت ديرينه ام را با تو قسمت مي كنم ... تا ابد با درد و رنج خويش خلوت مي كنم

رفتي و با رفتنت كاخ دلم ويرانه شد ... من در اين ويرانه ها احساس غربت ميکنم
 

عزیز من ببخش اگه فراموشت نمی کنم

ببخش که تو خیالمم حتی بوست  نمی کنم

 ببخش که دست من هنوز لایق دستات نشده

راستی بدون که قلب من دلخور از حرفات نشده

ذره ذزه٬قطره قطره٬ میسوزم اما میمونم
خودمم موندم چه جوری میت


این اس ام اس برای کسایی ست که دلشون شکسته مثل خودم:
ارسال شده در چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

 

اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بی وفای بی مروت

 غمم دادی و غمخوارم نکردی سروکارت به فردای قیامت.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


من همیشه تشنه ما بودم و تو همیشه از من سیر بودی...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بیخودی به خودت زحمت نده!

این بذرهای تنفر که در دلم می کاری

هرگز جوانه نخواهد زد...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شکستنی رفع بلاست..اما...باور نمیکند دلم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


در عجبم چطور هنوز ستون فقراتت سالم است

 پوقتی با این انهدام  سخت از چشمانم  افتادی !

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


می بوسم می گذارم کنار ، تمام ِ چیز هایی که ندارم را ،دست هایت را ، شانه هایت را ، عاشقی ات را ،

  همه را

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مگر با باد نسبتی داری؟... چقدر شیبه تو یک لحظه آمد مرا پیچاند و رفت

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

دیگر نکنم ز روی نادانی قربانی عشق او غرورم را
شاید که چو بگذرم از او یابم آن گم شده شادی و سرورم را

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


دلم صاف نمی شود با تــو حالا تو هــی به مهـربانی ام دخیل ببند

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


چگونه در این چشم های زیبا
جا داده ای
این همه دروغ را؟!

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


پشت پا خوردم ز هر کَس که گفت یار منه

چون که دیدم روز و شب در پی آزار منه

هرکه دستی از محبت حلقه کرد بر گردنم

دیدم این دست محبت ، حلقه دار منه . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


 از چشم هیچ کسی نمی شود خواند که دوستتان دارد یا نه .... !

بس که برای نفر قبلی گریه کرده ، حالت چشمانش عوض شده

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


جلوتر نیا!

خاکستر می شوی.

اینجا دلی را سوزانده اند...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند

گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند..

عاشق که شدی کوچ میکنند

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


به من نگو نمی خوام اسمی ازت بیارم

هر چی که بود تموم شد نگو دوست ندارم

همش نگو نمی خوام به پای تو بسوزم

من اشتباه کردم عاشقتم هنوزم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


با تو از عشق میگفتم

از پشیمانی

و از اینكه فرصتی دوباره هست یا نه ؟!...

در جواب صدایی بی وقفه می گفت:

"دستگاه مشترك مورد نظر خاموش می باشد!!!"

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


 
از آدما دلم شکست واسه همیشه

دلم می خواد دعا کنم اما نمی شه

 


دوسش داشتم  دوسش ... قد نفسهام

بدون اون نمی تونم من خیلی تنهام

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


گفته بودی :
- یا تو یا هیچکس!!!!
ولی من ساده انگار فراموش کرده بودم
که این روزها هیچکس هم برای خودش کسیست

...کسی حتی مهم تر از من

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


هنوز نیامده ای خداحافظ ؟

تقصیر تو نیست

همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت دست نه ، دل تکان می دهم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بی آشیانه را شوق ماندن نیست

سنگ بر زمین ننداز ، من خود پریده ام

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


از حساب و کتاب بازار عشق

هیچ گاه سر در نیاوردم !

و هنوز نمی دانم چگونه می شود

هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی

من بدهکارت می شوم ؟

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ، به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ، نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی ، به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ، نمی بخشمت به خاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ، به خاطر نمکی که بر زخمم گذاردی

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به قلبم نشستی نگفتم چرا ، دلم را شکستی نگفتم چرا ، یکی خواب شبهای من را ربود ، چو دیدم تو هستی نگفتم چرا

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت
 خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت
 من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم این پرستو رفتنیست
 آه عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اگر می دونستی چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی ، گرچه خانه شیطان شایسته ویرانی است

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


آری این منم ، این منم همان عاشقی که بر تو جان می داد ، و تو کسی هستی که برای رسیدن به خوشبختی به روی جسدهای بی جان غرور انسانها قدم می گذاشتی ولی افسوس ، افسوس که راه ات برای رسیدن به هدف هایت اشتباه بود ، و افسوس که من برای آدمی مثل تو غرورم را شکستم ، افسوس !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود ، و چه زشت به من و سادگیم خندیدی ، دل من سخت شکست به تو عشقی پاک که پر از یاد تو بود و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود ، تو برو و برو تا راحتتر تکه های دل خود را سر هم بند زنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نفرین به سادگی ام که بی دل تو ، به یاد تو روح و جسم خود آزردم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گفتی که ما به درد هم نمی خوریم!..

اما هرگز نفهمیدی...

من تو را برای دردهایم نمی خواستم...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنکه بین من و تو شام جدایی آورد ، می کنم نفرینش ، یا الهی ، بکنش چون من زار ، پیش معشوقش خار ، هر دو چشمانش تار ، تا بداند چه به من می گذرد ، از غم دوری آن چشم عزیز


ارسال شده در چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

حرف کمی نبود قرار ومدار عشق


اما چه فایده –


که نفهمیم یار را!


ای روح های ناب !


دوباره به پا کنید


قدری برای اهل زمستان


بهار را !

 

حرف کمی نبود قرار ومدار عشق


اما چه فایده –


که نفهمیم یار را!


ای روح های ناب !


دوباره به پا کنید


قدری برای اهل زمستان


بهار را !

شعر و متن عاشقانه sms-jok.ir

فصل که رخت عوض می کند

دوباره عاشقت می شوم

گیرم زمستان باشد و من

آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم

عشق تو همین شال پشمی است

که نفسم را گرم می کند

 

 

از همان ابتدا دروغ گفتند!

مگر نگفتند که "من" و "تو" ، "ما" می شویم؟!

پس چرا حالا "من" این قدر تنهاست!

از کی "تو" اینقدر سنگ دل شد؟!...

اصلا این "او" را که بازی داد؟!...

که آمد و "تو" را با خود برد و شدید "ما"!

می بینی

قصه ی عشقمان!


فاتحه ی دستور زبان را خوانده است

 

دور از این هیاهو

دلم کویر می خواهد و

تنهایی و سکوت و

آغوش ِ سرد ِ شبی  که آتشم را فرو نشاند.

نه دیوار،

نه در،

نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،

نه پایی که در نوردد مرزهایم،

نه قلبی که بشکند سکوتم،

نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،

نه روحی که آویزانم شود.

من باشم و

 تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند

و آرامشی که قبل از  هیچ طوفانی نیست !

 من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو

تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من

چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم

چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من

خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم

تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من

 

چه بی هیاهوست این خلوت نهانم

شعله ای بیافروز

تا در تنگناهای تاریک شبهای بی ستاره

تو را به تصویر در آورم

غزلهایم برای توست

چرا که تو قطب زنده غزلهای منی

ومن شکسته بال ترین عاشق چند بیت آخرم

شب رفتنت آرزو می‌کنم…!
نشد تا تو هستی من عاشق بشم . نشد قلب ما عشقو باور کنه …
,
به امشب به تقدیر من عشق تو
,
به حالی که بی من، تو داری قسم
,
به عنوان روزی که بردی منو
,
به حسی که گفتی میایی قسم
,

به دل خواهی اولین دلهره
,
به گاهی که با من نبودی قسم
,
جدا می‌شی و می‌رود خاطره
,
ولی شک نکن من به تو می‌رسم
,

نشد تا تو هستی من عاشق بشم
,
نشد قلب ما عشقو باور کنه
,
شب رفتنت آرزو می‌کنم
,
خدا وقت دوریتو کمتر کنه
,

به چشمای تو قبل هر گریه‌ای
,
قسم می‌خورم یاد تو با منه
,
قسم می‌خورم بغض این انتظار

یه روزی تو آغوشمون بشکنه

شعر و متن عاشقانه sms-jok.ir

این عشق برای من هیچ نداشت

اما....

گلهای بالشم را " باغبان " خوبی بود

اشک های هر شب من...!!!

فریب
 زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که برایت هیچ کس جز او گرامی نیست بی گمان باید همین باشد
آه می فهمی چه می گویم؟؟؟؟؟؟

من به درماندگی صخره و سنگ

من به آوارگی ابر و نسیم

من به سرگشتگی آهوی دشت

من به تنهایی خود می مانم

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی

گیسوان تو به یادم می آید

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی

شعر چشمان تو را می خوانم

چشم تو چشمه شوق

چشم تو ، ژرف ترین راز وجود

برگ بید است که با زمزمه جاری باد

تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

تو تماشا کن

که بهاری دیگر

پاورچین پاورچین

از دل تاریکی میگذرد

و تو در خوابی

و پرستو ها خوابند

و تو می اندیشی

به بهاری دیگر

و به یاری دیگر

نه بهاری

و نه یاری دیگر

- حیف

اما من و تو

دور از هم می پوسیم

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است

دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

از سر این بام

این صحرا

این دریا

پر خواهم زد

خواهم مرد

غم تو این غم شیرین را

با خود خواهم برد

 


ارسال شده در چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

 

 

 

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یك حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

گذشته در چشمانم مانده است

عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است

چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی

صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم

که نفهمی هنوز هم دوستت دارم

 

متن عاشقانه

آسمـان هـم کـه بـاشی


بـغلت خـواهــم کـرد ...


فکر گستـردگی واژه نباش


هـمه در گـوشه ی تـنهایـی مـن جا دارنـد ...


پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو


دیـگر از خـدا چـه بـخواهـم ؟؟؟

 

 

آرزوهایت بلند بود
دست های من کوتاه
تو نردبان خواسته بودی
من صندلی بودم
با این همه
فراموشم مکن
وقتی بر صندلی فرسوده ات نشسته ای
و به ماه فکر می کنی.

 

سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین
نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
نه همین در غمت اینگونه نشاند
با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو با ش ازین عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تنها
ارسال شده در چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

واسه دشت وسیع مهربونیات مترسک میشم تا غم دوروبرت پیدا نشه...


لحظه های کاغذی
ارسال شده در چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

غصه هاي بعد اون


وقتي غصم ميگيره دلم مي خواد بميرم


يا اين كه توي دستام دستاتو باز بگيرم


زندگي بود چه نامرد تورو ازم جدا كرد


فهميد كه عاشقم من ديگه منو رها كرد


وقتي بردش آسمون ديگه اميد نداشتم


تو قاب عكس قلبم عكسشو جا گذاشتم


ديگه توي اين روزا بدجوري كم آوردم


جاي نگاه و حرفاش غصه و غم آوردم


براي چي بمونم يا واسه كي بخونم؟


بهتره زودتر برم ديگه تنها نمونم

اونی که گفتم نرو گفت نمی شه
دیروز دیگه رفت واسه ی همیشه
وقتی می خواست بره من رو صدا کرد
وایساد و تو چشمای من نگاه کرد
گفت می دونی خودت
واسم عزیزی
این اشکا رم بهتره که نریزی
باید برم سفر واسم بهتره
ولی کسی که مونده عاشقتره
تقدیر ما از اولم همین بود
یکی تو آسمون یکی زمین بود
هرجا برم همیشه ایرونی ام
غرق یه جور حس پریشونی ام
خدا نخواست همیشه پیشم باشی
ولی مهم اینه که
مریم باشی
تو تقدیر ما هر چی حیرونیه
مال خطوط روی پیشونیه
شاید اگه دائم بودی کنارم
یه روز می دیدیم که دوست ندارم
می خوام برم که تا ابد بمونم
سخته برای هر دو مون می دونم
گریه نکن گریه ها تو نگه دار
لازم می شه گریه برای دیدار
نذار پر گریه بشه
خاطره
هر کی اشک نریزه عاشقتره
اون کسی که می خواد بشه ستاره
هیچ چاره ای به جز سفر نداره


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
مطالب گذشته

·

با من تماس بگیر ای خدا... ارسال در : 1390/1/31 8:55

·

شعر ارسال در : 1390/1/31 7:7

·

عشق بی سرانجام: ارسال در : 1390/1/27 16:32

·

این داستانی واقعی ست که ممکنه برا هر کدام از شما دوستای گلم اتفاق بیفته: ارسال در : 1390/1/27 16:26

·

جدایی ارسال در : 1390/1/24 13:52

·

این اس ام اس برای کسایی ست که دلشون شکسته مثل خودم: ارسال در : 1390/1/24 13:49

·

تنها ارسال در : 1390/1/24 13:17

·

لحظه های کاغذی ارسال در : 1390/1/24 13:16

·

غصه های بعد اون ارسال در : 1390/1/24 13:14

·

گفت و گو ارسال در : 1390/1/24 13:13

·

شعر عاشقانه ارسال در : 1390/1/24 12:57

·

جملات عاشقانه ارسال در : 1390/1/24 12:49

·

اس ام اس عاشقانه ارسال در : 1390/1/24 12:5

پروفایل مدیر

سلام دوستان عزیز به وبلاگم خوش اومدین....دوستون دارم قربون شما:نسیم

آرشیو مطالب

لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سکوت و آدرس azab.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






طراح قالب
طراح قالب ملودیوس



کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فانی پولی بوده و استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.
قدرت گرفته از : بلاگفا | ترجمه به بلاگفا توسط : ملودیوس.
قالب سازگار با تمامی مرورگرهای موجود.